ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت چهل و سوم
زمان ارسال : ۱۴ روز پیش
چند روز که میگذرد، حالم بهتر میشود. امروز قرار است با دکتر یاوری در مورد وضعیت خودم صحبت کنم.
ماهی هنوز نیامده است، فکر نمیکنم قبل از رفتن موفق شوم که یکبار دیگر او را ببینم، حداقل بافتش را پس بدهم.
شب اولی که در تب میسوختم، ناگهان با حضور کسی از میان کابوسهایم به بیرون کشیده شدم.
ماهی را بالای سر خودم دیدم که مشغول مراقب از من بود، منی که غریبه بودم.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
لیلی
00منظورم غیرتکراری بود😅