ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت چهل و سوم :
چند روز که میگذرد، حالم بهتر میشود. امروز قرار است با دکتر یاوری در مورد وضعیت خودم صحبت کنم.
ماهی هنوز نیامده است، فکر نمیکنم قبل از رفتن موفق شوم که یکبار دیگر او را ببینم، حداقل بافتش را پس بدهم.
شب اولی که در تب میسوختم، ناگهان با حضور کسی از میان کابوسهایم به بیرون کشیده شدم.
ماهی را بالای سر خودم دیدم که مشغول مراقب از من بود، منی که غریبه بودم.
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
لیلی
00رمان غیرتجاری وخلاقانه به خواننده لذت همراهی میده ..ممنون نویسنده جان❤️🫶🥰