طلایی تر از گندم به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
برای منی که انگار خو گرفته بودم به سکوت سرد عمارت حسینخانی، شلوغی خانهی سیفعلی خان عجیب بود. از صبح خروسخوان این میرفت و آن میآمد. ناشتایی نخورده نشسته بودم پشت پنجره و برف ریز بیرون را نگاه میکردم.
آسمان سخاوتمندانه می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00ممنون عالی بود فرهاد اومد؟👏🌺