پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۱۳۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

دست هایش نوازش وار روی صورت پروانه به حرکت درآمد.دست راستش را دور کمر پروانه انداخت واو را به تن خودش نزدیک تر کرد همزمان با دست چپش درب اتاق را بست.پروانه نفس عمیقی کنار گوش فریبرز گرفت.
_گفتی بریم سر اصل مطلب.
بدون اینکه جوابی به سوال مرد بدهد با چشم هایش تمام اتاق را دور زد،اتاق تاریک بود .یک تخت بزرگ با پنجره های تماما شیشه‌ای و منظره‌ای پر از چراغ ها در دل شب در دید پروانه قرار

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    ای وای پروانه تو چیکار کردی با هوتن گناه داره اون متقلب رو ول کن بره😢😢😢

    ۴ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    مطمئن باشیم دیگه پروانه همچین حماقتی رو نمیکنه

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی

    00

    باز این حامی به درد نخورِ خیانتکار اومد سر راه این دختر....😑یعنی اون خروس بی محلی که توی هتل گفت این حامی رو هم شامل میشه

    ۳ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    حامی در تمام عمرش همین بوده😂

    ۳ ماه پیش
  • هانا

    00

    واای چی شد باورم نمیشه البته جز این از آدم عاشق انتظار نمیره ازبس پروانه ساده عاشق حامی مکار است بیچاره هوتن

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.