پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت شصت و پنجم :
دست هایش نوازش وار روی صورت پروانه به حرکت درآمد.دست راستش را دور کمر پروانه انداخت واو را به تن خودش نزدیک تر کرد همزمان با دست چپش درب اتاق را بست.پروانه نفس عمیقی کنار گوش فریبرز گرفت.
_گفتی بریم سر اصل مطلب.
بدون اینکه جوابی به سوال مرد بدهد با چشم هایش تمام اتاق را دور زد،اتاق تاریک بود .یک تخت بزرگ با پنجره های تماما شیشهای و منظرهای پر از چراغ ها در دل شب در دید پروانه قرار
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۳۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرگل حسینی | نویسنده رمان
مطمئن باشیم دیگه پروانه همچین حماقتی رو نمیکنه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی
00باز این حامی به درد نخورِ خیانتکار اومد سر راه این دختر....😑یعنی اون خروس بی محلی که توی هتل گفت این حامی رو هم شامل میشه
۳ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
حامی در تمام عمرش همین بوده😂
۳ ماه پیشهانا
00واای چی شد باورم نمیشه البته جز این از آدم عاشق انتظار نمیره ازبس پروانه ساده عاشق حامی مکار است بیچاره هوتن
۴ ماه پیش
پرنیا
00ای وای پروانه تو چیکار کردی با هوتن گناه داره اون متقلب رو ول کن بره😢😢😢