پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۷۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

وای انگار هانتر باروت بود و فرید کبریتی زیر او کشید. جوری آتش گرفت که با جفت دست هایش یقه ی فرید را محکم گرفت و کشید و روی زمین انداخت. خم شد و اولین مشت را محکم توی پوزش کوبید.

سارا با چشم هایی گرد شده سمتم جیغی کشید:

-یه کاری کن الیس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.