شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
تمام حرص آن شب باز به تنش سرریز شد که اخمش را عمیقتر کرد و با مشتی گره شده غرید:
- بیناموس حتی تخ...
علیرغم تمام غضبش، باز ادب حکم به اصلاح داد و پسر پس از سکوت لحظهاش ادامه داد:
- حتی جرئت نکرد پیاده شه... میدونم منو دید، مطم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما