پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۳۹ روز پیش

با یادآوری آن روزها باز غم همنشین صدایش شد:

- تا دو سه هفته پیش اوضاع خیلی بد نبود... من دوستش داشتم و بهش عشق میدادم، اونم کج‌دار و مریز باهام راه میومد؛ اما از دو سه هفته پیش همه چیز بدتر شد... سودا کم‌کم سردتر از همیشه شد، دیگه تئاتر و کافه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید