راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت چهل و دوم :
شبانه را آرام توی اتاق پایین گذاشت و شبانه آنقدر ناتوان بود که ناخودآگاه روی زمین نشست. آراز از کنارش گذشت و پیراهنش را یکدفعه درآورد و روی صندلی انداخت. متناسب و کشیده بود و وقتی روی تخت روبهروی شبانه نشست روی کتفش یک خالکوبی کوچک خط نستعلیق بود. ماهمنیر...
شبانه سرش را پایین انداخت، خندهی آراز باعث شد دستانش را مشت کند.
_ الان این یعنی خجالت میکشی؟
شبانه باحرص ب
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Shahin
00خیلی عالی دستت درد نکنه
۱ ماه پیشستاره
00عالیه
۲ ماه پیشsyt
10وب نظرم مادر پدر اراز روانی های واقعین،دلم برا نگار سوخت ک کراشش داداشش از اب درومد ضمناریحان حقشه مهرادو ول کنه و من از الان ریحانو یزدانو شیپ میکنم😂 دلم برا شبانه کبابه، کاش بشه انگشت***بزار
۴ ماه پیشsyt
00سلام من برگشتم نویسنده جان چون از پارت گذاری ناامید بودم اپ دنیای رمانو حذف کردم بعدا باناام چک کردم دیدم پارت گذاشتید اینو بگم که وقتی چکاوک رو خوندم میخواستم رمانو ادامه ندم ولی قلم شما ادمو میک
۴ ماه پیش
مرزی
00داستان پیچیده وعجیب شده