گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت صد و یکم :
خشم آغشته به صدای مرد هراسی که در رگهایم دویده بود را بیشتر کرد. ئهدا صدایش را بالا برد.
- چیشتا جە گیانوو ئیمە گەرەکا؟¹
صدای برفهای یخزده زیر پوتین بسیجیها مثل سوهانی میرفت روی مغزم و هرچه نزدیکتر میشد اتاق دور سرم یشتر به دوران میافتاد. ئهدا سمت من و گلاره چرخید، دستهایش را دورمان قلاب کرد و خواست با این کار سپر بلایمان شود. دیگر چیزی نمیدی
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.