پارت صد و چهارم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه

فریال چیزی نگفت و در خانه را پشت سرش بست. آن‌قدر حالش بد شده بود که حتی خداحافظی هم نکرد و رفت. گلشن توی راهروی خانه یک دستش را به دیوار گرفته بود و خیلی مغموم به در بسته‌ای نگاه می‌کرد که فریال از آن بیرون رفته بود. نفسش را بیرون فرستاد و راه آشپزخانه را در پیش گرفت. زیرلب گفت:
- واقعا نمی‌دونم چرا بچه رو به اونی می‌دی که نمی‌خواد... پس نوبت من کی می‌رسه خدا؟
نفسش را پر حسرت بیرون

1243
157,680 تعداد بازدید
6,538 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۵ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۲ ماه پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

آزاده دریکوندی : ۲ روز پیش

دوستان قشنگی که رمان رو با سکه می‌خونید؛ امکان کامنت براتون فراهم شده و از این به بعد می‌تونید هر پارتی که می‌خونید کامنتتون رو هم ثبت کنید و اینم بدونید که هر پارتی رو که با سکه باز می‌کنید تا دو روز براتون بازه و می‌تونید بهش سر بزنید💫 امیدوارم از رمان لذت ببرید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    اینه نتیجه زحمتهای شبانه روزی من🤣🤣وای چ باحال دمتگرم 😘درسته دیگه بچه عطا همون نوه دیگه 😁

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا نمی‌دونم چرا هیشکی از کاراکترهای رمان به قدرت این مامان منیر ایمان نمیاره🤔

    ۳ ماه پیش
  • Zahra

    ۲۵ ساله 00

    عجب دیالوگ های نابی داشت این پارت نتیجه زحمات من/برق چشم های فرهاد/چرا باید توفال تو بچه باشه؟؟👌

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نمیدونم از چه نظر ولی مرسی😂💚

    ۳ ماه پیش
  • مهلا

    00

    💜🤣🤣💜

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😆💚

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    سلام به روی ماهت ❤️انگار مجید مضفری گفتی اونم میگه بازیگر سینما هستم😎🤭اول عالی عالی دمت گرم مثل همیشه ماچ بهت❤️قربونت بشم خیلی خیلی ممنونم که به درخواست عمل کردی خیلی باارزشه❤️💋

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منی که این همه دارم توی رمان می‌نویسم «مظفری»😂😂😂😂

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    مضفری برگرفته ازعضفرمظفری برگرفته ازظفریعنی گشایش شمامنظورتون به کدوم بوده

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به نام خدا برگرفته از مظفرالدین شاه قاجار 😂به خاطر نَسَب قمرالملوک. البته اینم بگم که ضفر نداریم🙈 اشتباه تایپی بوده

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    قرار شد غلط املایی نگیری بین خودمون بمونه این چه کاری میکنی🤣😝تند آمدم بنویسم اشتباه شد🙈😁😎

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سر قضیه‌ی کامنت‌ها اذیتم واسه همونه😅

    ۳ ماه پیش
  • نسترن

    10

    چه جالب ای کاش منم یه مامان منیر داشتم😁عطاجون وای که اگه بدونی چی شده،ازین عطابعیدنیست بره خرفرهادوبچسبه بگه چرافریال حامله شده چرامواظب نبودی،اون قدیمایه نفروهمش باطرفامیفرستادن دوچشمی اوناروبپان🥴

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مامان منیر یه آرزوی دست نیافتنیه😂فقط ما قدر فال هاشو می‌دونیم که اینم فایده نداره🥺واقعا توی این شرایط معین در خطرِ عطا نیست فرهاد در خطره😂😂

    ۳ ماه پیش
  • نیلوفرسامانی

    00

    گلشنِ بنده خدا🥺🥺 احتمالاً منظور مامان منیر از بچه، نوه عطا بوده😁❤️😂

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره منظورش همونه ولی حتی خودش هم نمی‌دونه منظورش اونه😅

    ۳ ماه پیش
  • منیر

    00

    چه بچه تو بچه ای شد😂

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    اوضاع خیطه😅

    ۳ ماه پیش
  • م

    01

    ولی چقدر جالب میشد سحر حامله باشه ازریخت بیفته اینقدر که این به خودش میرسه دختر بیست ساله نمیرسه،عروسیم عجله ای میگیرن مادر ودختر باهم تا چاق نشدن

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    پنجاه و پنج سالشه ولی دل داره😅

    ۳ ماه پیش
  • ستاره

    10

    آقای امینی حق داره من ازطرف همه معذرت میخوام اینقدکه درموردمسائل خصوصی ایشون نظردادیم😂تموم نشه رمان خواهههش🥺خب قشنگه حیفه ماباهمشون انس گرفتیم..بذارفرهاداینام بچه داربشن،چندتانوه ازسرکول عطاربالابره

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    من بذارم؟؟ من کاری از دستم برنمیاد واسه فرهاد😂

    ۳ ماه پیش
  • مرجان

    01

    آنقدر که سوی چشمم خشک شد به درگاه تو آزاده خواهرم که یه سه قلو بندازی تو بغل پسرم فرهادمیرزا و دخملم گلشن که دیگه غم پر شده توی دلم🥲😭😭🤣🔪😑

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سه قلوووو؟؟؟ کار سخت شده که😅

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    10

    فریال تومهمانی نیست یعنی فقط گلشن نخ گرفت😁🙏⚘

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    گلشن پراش ریخت از نتیجه‌ی فال😂

    ۳ ماه پیش
  • ما

    20

    کاش جلد سوم هم بزاری من نمیتونم با خانواده مظفری خدافظی کنم😫

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منی که از همین الان خداحافظی کردم😂

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    دلم برای فرهاد سوخت آخی بچم چقدر خوشحال شد داره بابا میشه ولی ماله تو نبود متاسفانه 😥تو داری دایی میشی نه بابا🤣😁😝میشه نگی داره تمام میشه دلم میگیره😥بدم میاد واقعیت ولی دوستش ندارم 😥عالی بود مرسی

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نتیجه‌ی زحمت فرهاد نبود🙈

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    آقای گوگولی جنبه اشو داره ما میشناسمش ناراحت که نشد هیچ خوشحالم شده موافقم هست باهامون🤣😁😉اگه نه هم جنبه اشو ببره بالا ما آدم نمیشیم😁😝گلشن ببم زودتر دست به کار شو ازت زد جلو ها حواست باشه 😁😉

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    چه مسابقه‌ای برگزار کردید🙈 نه اون فرهاده که ذوق می‌کنه معین خجالت می‌کشه😁

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    خیلی بهمون داری توجه میکنی لوس میشما🙈🤭😉خیلی خیلی فال چسبید منم یکی مثل مامان منیره میخوام برام فال بگیره درست باشه😥😍ما که شیطونی نکردیم اصلا یخورده شادت کردیم😁😎

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    من عشقم اینه شما نظر بدید من بنویسمش😍😎💚واقعا منم یکی رو مثل مامان منیر می‌خوام🥺

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.