پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

از شنیدن این حرف ابروهای رونیکا بالا پرید و شدیدا متاثر شد.
-باورم نمیشه انقدر اذیت شده باشی، واقعا متاسفم. اما بهت قول میدم هیچ شخصی تو این جمع باهات اینطوری رفتار نکنه.

قبل از این که این بحث دوباره ادامه پیدا کند آتریسا کیفش را برداشت و دستور حرکت داد.
- بهتره راه بیفتیم و زیاد معطل نشیم بچه‌ها.

همگی به تبعیت از او وسایلشان را برداشته و حرکت کردند.بعد از ساعاتی پی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.