مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت چهل
زمان ارسال : ۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چهرهی غم گرفتهام را جلوی آینه دیدم و آرام دستی به پهنای صورت کشیدم. حتی سرانگشتانم هم از این حجم از بیمهری دایی بهمن یخ کرده بود. چیزی جز رفتن دایی در آن لحظه آرامم نمیکرد،او بقدر کافی دلزدگیاش از من را جار زده بود. صدای فشرده شدن سنگر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ساناز
00ممنون بابت اضافه شدن روز های پارت تان قلمت پایدار نویسنده عزیز ❤️❤️