رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت پنجاه و دوم :
-من هر کار که گلی بخواد براش انجام میدم.ازم خواست مراقب تو باشم منم گفتم به روی جفت چشمای تورج.
عصبی میخندد و سمت ماشین میرود.پیداست که واقعا عزم رفتن کرده است.به حرکات پسر جوان چشم دوخته که ساکش را صندوق عقب میگذارد و در سمت راننده را باز میکند.قصد نشستن دارد که تورج بازویش را میچسبد.
-بدون زنت میخوای بری واقعا؟میخوای همینجور بی سر و صاحاب تنهاش بذاری تو شهر غری
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نشمین
00عالی 😍😘