پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

یک ساعت بعد خانواده‌ی امامی که رفتند توی اتاق نشستم و خودم را با مقاله‌ی نیمه کاره‌ی سهراب مشغول کردم. ته رفتارهای دایی یک ناملایمتی بود که دلیلش را نمی‌دانستم.

صبح که چشم‌هایم را باز کردم برخلاف همیشه سمآء توی رختخوابش خواب بود. آنقدر معصوم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.