مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتم :
جلالی توی اتاق دوید و سورن فورا در حالی که به میعاد اشاره میداد به او دستور داد:
- راهنماییش کن!
و بعد بلند شد و به سمت پنجرهی قدی پشت سرش رفت. دستانش را به کمر زد و با اینکه فکرش جای دیگری بود خیره ماند به ساختمانهای هم قد مقابلش. م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
خوشحالم خوشت اومده
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دوستانی که رمان رو خوندن میتونن بهتون پاسخ بدن💚
۲ هفته پیشفاطمه علیآبادی
20سلام عزیزم. به نظرت پارت ۷ یکم برای همچین قضاوتی زود نیست؟ نه فقط به عنوان یه خواننده که به عنوان یه نویسنده می گم رمان مهمیزها هیج ربطی به دومینو نداره حتی از نظر ژانر و تکنیک نوشتن. سورن یه شخصیته تقریباً فرعیه تو رمان دومینو و سهند و ستایش هم دوتا شخصیت فرعی در رمان مهمیزها.
۲ هفته پیشفاطمه علیآبادی
20اگر گاهی چیزی جزئی تکرار شده، برای اینه که مهمیزها جلد دوم دومینو نیست و یه رمان مستقله. خودتون هم گفتید که این یه نظر شخصی و سلیقه ایه ولی یکم بی انصافانه هم هست چون اگر یه کم با ادبیات داستانی آشنایی داشته باشید، باید بدونید که این یه تکنیکه در رمان نویسی و ما مشابهش رو در ادبیات جهانی هم داریم.
۲ هفته پیشZarnaz
00رقیه خیلی زود قضاوت کردی اونجا فقط داستان درباره سهند و ستایش بود ولی اینجا فقط درباره سورن و نیلی و عشق قشنگشونه😍من با حرف فاطمه عزیزم خیلی موافقم اگه بعضی جا تکراری برای این که این رمان مستقل و برای کسی که دومینو رو نخونده و فقط میخواد مهمیزهای رو بخون نیازه
۲ هفته پیشZarnaz
00و یه چیزه دیگه ما داخل دومینو فقط میدونستیم که سورن و پدر خوانده مافیا هیچ چیز دیگه نه تا اونجا که سهند خب داشت میدونستین ولی اینجا ما میدونیم چه کار ها که از دست این پسر و پدر برنمیاد اگر کسی پارودمشون بزاره خلاصن و این خیلی با دومینو فرق داره
۲ هفته پیشمهشید
00رقیه جان این رمان به شدت متفاوته😍پیشنهاد میکنم پارتهای بیشتری بخونی تاخودت متوجه بشی درسته که بادومینو شخصیت های مشترکی داره اماشخصیتهای جدیدی هم داره اینجا اصلا درمورد سهند نیست کلا سهند تا پارت ۶۹ که ما خوندیم هیچ نقشی نداشته و زندانه. همش درمورد سورن و مافیا و عشقشه اصلا با دومینو قابل قیاس نیست
۲ هفته پیشZarnaz
00یا اونجا ما اصلا نمیدونستم که سورن کابوس میبینه یا توهم میزنه البته بعضی جاهاش آزاده جون اشاره کرده بود ولی نمیدونستم که تا این حد ولی از وقتی نیلی آمده دیگه نیست به نظر من عشق نیلی سورن از عشق ستایش و سهند خیلی قشنگ نره و این منو بشخصه عاشق این رمان کرده مخصوصا الان که داخل اوج دیدن عشق اینا هستم😍
۲ هفته پیشZahra
00عزیزم فقط ی سر به نظرات دوتا رمان بزن میبینی تفاوت نفرت وعلاقه به کارکترهاچقدر زیاده و اینکه اصلا این دوتا رمان در دو زمان جدا نوشته شدن پس صحنه ها نمیتونه تکراری باشه
۲ هفته پیشترانه
00وای حتی یک ذره هم شبیه نیست! درسته مهمیزا از موضوع قتل ونداد شروع شده ولی فقط اولش به سهند مربوطه وگرنه زمان این دو رمان کاملا فرق داره به جرات میگم که مهمیزها فوق العادس اصلا اصلا هم ربطی به دومینو نداره شما پارتای بیشتری بخونی متوجه میشی چقدر زود قضاوت کردی شیرینی و جذابیت این رمانو از خودت نگیر💖
۲ هفته پیشنیلوفر س
00سورن بچه اصلا حوصله نداره😂
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه حوصله نه اعصاب... هیییچی🤣
۴ هفته پیشمحدثه
00واییییییییی این همون ونداد که به دست سهند میمیرهههه😱😱😱
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بله همونه💔
۲ ماه پیشفاطمه
00کاش داستان اززبان دختر بود
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
زاوید دید سوم شخصه و کاراکتر اصلی داستان مرد هستش اما دختر قصهمون هم نقش خودش رو داره🤩
۲ ماه پیشفاطمه
00کاش داستان اززبان یه دختر بود
۲ ماه پیشنمیدونم
10ببخشید این رمان ربطی با رمان دومینویی که توی همین اپلیکیشن پارت گذاری میشه داره؟
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از نظر داستانی نه چندان! یعنی اینجوری بگم از یه طرف کاملا از همدیگه جدا هستن و هر کدوم رو نخونید ابدا ضربهای وارد نمیکنه و از طرفی هم اگه هر دوتا رو بخونید چیزهای بیشتری دستگیرتون میشه
۳ ماه پیشنمیدونم
00خیلی هم عالی ممنون😘
۳ ماه پیشمه سیما
00شما دوتا رو میخونی؟کدومو اول باید خوند؟میشه لطفا جواب بدی؟مرسی عزیزم
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
گلم هیچ فرقی نمیکنه کدومو اول بخونی هر چند پیشنهاد خودم اینه که اول دومینو خونده بشه وگرنه ابدا این مسئله که کدوم یکی رو باید اول بخونید مهم نیست
۳ ماه پیشZahra
00آخی دارن براش نقشه میکشن😔
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💔
۳ ماه پیشمائده
00ممنون از نویسنده عزیز
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنون از همراهی شما😍💚
۳ ماه پیشایلما
00چقدر سفت سخته سورن یعنی جلوش نمیتونی نفس بکشی😐😂حالا بخواد یه دختریم بقول ستایش توزندگیش پیدابشه
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
این مردها وقتی عاشق میشن صد و هشتاد درجه واسه طرف یکی دیگه میشن کلا🤭
۵ ماه پیشمیترا
00شرط پیشرفت درهر کاری حتی خلاف خاموشی و عمل بسیار با دو چشم ببین با دو گوش بشنو با یک دهان صحبت کن مثل سورن
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
پس خوش به حال سورن😅
۵ ماه پیشنرگس
00عجب جمله ی قشنگ و تامل برانگیزی گفت سورن مطمئنادر اینده از اشکان ضربه ی بدی میخوره یا اشکان از سورن که حتی فکرشم نمیکردن
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
این دسته جملاتش، آموزه های منوچهرخان هستن. به شدت تعلیم دیدهاس این بشر😅
۵ ماه پیشعسل
10این جلالی چقدر اعتماد به نفس داره باید برای خودش اسپند دود کنه ماشاالله به قول خودتون واقعا شبیه شخصیت سلمانه من که تصورم ازش یه آدم شکم گنده ، کچله که خیلی ترسوع ولی با همون حال خدای اعتماد به نف
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
من سریال نون خ رو ندیدم که از لحاظ رفتاری با سلمان مقایسهاش کنم ولی از نظر ظاهری خیلی خیلی شبیهه😅
۵ ماه پیشفاطمه
00۱_ اعتماد به سقف بالا جلالی ۲_چابلوسی بیش از حد ۳_ وقتی سورن یه داد سر جلالی میکشه جلالی هم دست پاش گم میکنه یاد یکی از بازگرار میرفتم شکم بزرگ داشت خداست واقعا 🤣🤣🤣
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وای جلالی خییییلی اعتماد به نفس داره😅 همیشه هم همینه😑
۵ ماه پیشپرنیا
00جلالی یک انسان بااعتماد بنفس ولی توسری خور و بینوا اشکان حس میکنم آدم فروش ولی کار درست باش میعادجان واس یکی دردسر درست کردی جانم ،حالا برو من اینجا فعلا ی کم گیجم ،از دومینو میحرفید 🙄
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه گیج نباش دومینو رو ولش کن😅اصلا محل به این حرفا نده فقط تمرکزت روی مهمیزها باشه😎
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
جلالی به شششدددت اعتماد به نفس داره خیلی هم سعی میکنه خودش رو توی چشم سورن بزرگتر کنه. یه بازیگری بود توی نون خ جلالی از نظر ظاهر به شدت شبیهشه منتها من این سریالو ندیدم بدونم اسم یارو چی بود😂
۷ ماه پیشپرنیا
00من حس میکنم خلیل رو میگی آقای آذرنگ
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه سرچ کردم اونو نمیگم. ببین جلالی چاق و کچله
۷ ماه پیشپرنیا
00آهاان سلمان و میگی؟؟خیلی بلند میخنده؟
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره همونو میگم😍جلالی شبیهشه. یه مقدار شلختهاس، سورن هم که سرش داد میزنه هول میشه، کچل و چاق هم هست و اینکه خلاصه توصیفاتش توی پارتها پخشه
۷ ماه پیشپرنیا
00چقدم بهش میاد 😂😂😂
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی😅
۷ ماه پیشآمینا
00۱.چاپلوس بله قربان گو۲.فعلا رفیق بهتر از داداش۳.هیچی سهند رو به گ.... دادی حالا هم برو دنبال نخود سیاه😅😅
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا به گ.... داد💔
۷ ماه پیش
رقیه
04یک داستان هر بار یک مدل نوشته شده حرفهای تکراری ،کاراکترهای تکراری ،یکبار از زبان سورن ،یکبار از زبان سهند ،میتونستی همه اینها رو تو یک رمان بگنجونی و تمام و یا به صورت چند قسمت مینوشتی ،نه اینکه برای هر کاراکتر یک داستان بنویسی اینجوری خواننده هم خسته میشه البته من نظر شخصیم بود ،سلیقه ها متفاوته