مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه
جلالی توی اتاق دوید و سورن فورا در حالی که به میعاد اشاره میداد به او دستور داد:
- راهنماییش کن!
و بعد بلند شد و به سمت پنجرهی قدی پشت سرش رفت. دستانش را به کمر زد و با اینکه فکرش جای دیگری بود خیره ماند به ساختمانهای هم قد مقابلش. م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نمیدونم
00ببخشید این رمان ربطی با رمان دومینویی که توی همین اپلیکیشن پارت گذاری میشه داره؟