پارت صد و شصت و پنجم

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

علی که در یک اتاق بزرگ روی پتویی با ملافه‌ی سفید نشسته بود، یک قند دیگر توی دهانش گذاشت و با حوصله باقی‌مانده‌ی چای داخل استکان را توی نعلبکی طرح ناصرالدین شاه ریخت، تا جایی که می‌توانست آهسته چای را نوشید اما بالاخره چای تمام شد و او نعلبکی را در سینی برنجی کوچکی گذاشت که جلویش روی زمین بود.

به پشتی ترکمن پشت سرش تکیه داد و به آیت‌الله کاشانی که مقابلش روی تشکچه‌ی ترمه‌ای ن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    ۲۶ ساله 10

    😂😂😂 عجب شیر تو شیری شد

    ۳ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    خیلی زباد شیر تو شیر شد😂

    ۳ ماه پیش
  • ساناز

    10

    علی فقد دمت بزار کولت فرار کن🤣🤣🤣

    ۳ ماه پیش
  • فرناز نخعی | نویسنده رمان

    😂😂😂

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.