پارت صد و چهل و هفتم

زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه



سریع نشستم که وقتی از پله‌ها بالا می‌آیند دیده نشوم. پنجره‌ی اتاقم از آنجا خیلی در معرض دید بود.

ایرج گفت:
- این‌طوری هم نیست. اگه ما حرف نزنیم کی بزنه؟ زندگی‌مون رو بدیم دست یه مشت لاشخور که خون مردم رو می‌مکن؟ این جامعه با پول نفت باید الان بهشت باشه، این پول چی می‌شه که مردم بدبختن؟

درِ خانه با صدای خاصش باز شد و ضربان قلبم بالا رفت. اتاقم تمیز بود و هیچ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.