مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
عطا داشت سریع و پر عجله روی تردمیل میدوید. دانههای عرق از میان موهایش تا روی صورت و گردنش راه گرفته بودند. همیشه زودتر از دیگر اعضای خانواده از خواب بیدار میشد. اول ورزش میکرد و بعد دوش میگرفت. ساعت نه صبح هم در کنار همسر و مادرش صبحانهی مفصلی میخورد. هر روزی که صبح سر کار نبود، همین برنامهاش بود.
تردمیل را متوقف کرد و بعد رفت تا دوش بگیرد. یک پلوشرت آسمانی را بر روی یک شلوا
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
دوستان قشنگی که رمان رو با سکه میخونید؛ امکان کامنت براتون فراهم شده و از این به بعد میتونید هر پارتی که میخونید کامنتتون رو هم ثبت کنید و اینم بدونید که هر پارتی رو که با سکه باز میکنید تا دو روز براتون بازه و میتونید بهش سر بزنید💫 امیدوارم از رمان لذت ببرید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😅😅💚💚💚 عطا همه مون رو جون به لب کرد واقعا
۱ ماه پیشایلما
00چه عالی آزاده جون منم لرم😍امسال همه جا گرم بود پختیم🥺
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به😍💚 سلام هم تبار🥰
۳ ماه پیشایلما
00سلام ب روی ماهت 😍
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
🥰
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
🥰
۳ ماه پیشما
00ازاده جون منم خوزستانیمم😍💋💋💋 (اهواز)
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به😍😍😍 اهواز و شبهای لشکرآباد 😋😋 واسه منه شکمو اسم اهواز بیاد فورا همین به ذهنم میاد😅
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003️⃣ 3-نمیدونم فقط خوب باشه و به نتیجه برسن ایشالله مشکلی پیش نیاد همدیگر رو ببین بالاخره پدر و مادر ها منظورمه4-میگه همینم که رضایت داده خداروشکر😉5-خداکنه😍6-محترم و متشخص و با ادب خوشتیپ 😎😍
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
و جالب اینکه معین در نظر عطا واقعا همینطوریه هااا ولی باهاش حال نمیکنه😩😂
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 002️⃣لطفا اضافه کننن یه روز به پارت گذاری 🙏3️⃣ 1-نمیدونم فقط اضافه بشه آخه این پارت ها خیلی مهم 😍ببینم این دوکفتر بهم میرسن یا نه ولی باید برسن😁🙈2-اره شاید تا عطاراضی بشه کارش درست بود😁🙈
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یکمی تایپم جلوتر بیفته پارت هدیه میذارم براتون😍
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00من خوزستانی نیستم ولی کاملا جمله 5دقیقه باید صبر کنی بعد از آب استفاده کنی درک میکنم ما خونه خودمون داخل شیرازآپارتمان ولی فسا خونه پدر بزرگم که میریم حیاط دار و دستشویی داخل حیاط به خاطره همین میفهمم
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به😍 شیراز! شهری پر از تاریخ داری زندگی میکنی هاا نوش جونت🥲
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 001️⃣واقعا هوا گرمه ولی دوست ندارم زمستون بیاد دوباره دانشگاه با میشه تازه دارم استراحت میکنم و با گرما حال میکنم🤣😁🙈
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نههههههه زمستون بیاااااد😩😩
۳ ماه پیشنسترن
00😘❤
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😘💚
۳ ماه پیشزهرا
۲۵ ساله 10سلام،من نمیدونستم خوزستانی ای،از شیرین بودنت باید میفهمیدم😍 بنظر من رابطه معین و عطا انقدددد تو آینده خوب میشه که حتی عطا از معین نظر میپرسه برا بعضی کارا هرچند به شخصیت عطا نمیاد ولی تصورش زیباست.
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام قربونت عزیزم لطف داری به من🥰💚 آره به شخصیت عطا نمیاد. کلا به نظرم معین دَم پَر پدرزنش نشه به نفعش باشه😂
۳ ماه پیشایلما
001هرروزی باشه فقط اضافه بشه😜۲اره دیگه دروغ مصلحتی😍😂۳اختلاف فرهنگ و سن وناراحت بشه مهم نیس چون اجاز داده بیان خواستگاری 😂5اره خیلی خوب میشه😁6آقا و مودب🙃
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره بابا... اصلا میخواد بره خواستگاری چیکار کنه؟ عطا مدام روش زوم میکنه کوفتش میشه😅
۳ ماه پیشمریم گلی
00هر روزی باشه خوبه ،ممکنه معین ناراحت بشه که اجازه نداره توی خواستگاری شرکت کنه ولی بعداً با خودش میگه کاچی به از هیچی ،از خرس (عطا) یه مو کندن هم غنیمته ،ممنونم نویسنده جان بابت پارت قشنگتون
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیزم 😍💚 دلداری های خوبی برای معین بودن😅💚 واقعا همین که عطا قبول کرده باید خداروشکر کنن
۳ ماه پیشمهلا
00وای واقعا تحمل گرما خیلی سخته من از گرما متنفرم😡 این پارتم خیلی خوب بود 💜💜 هر روزی که به پارت گذاری اضافه بشه خیلی خوبه 😍🤩
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عزیزم من تشکر میکنم این همه تایپ کردی جانا... خسته نباشی😂💚
۳ ماه پیشمنیر
00خیلی خوش حال شدم که یه پارت قراره اضافه بشه، من با دوشنبه موافقم. بیچاره معین گوگولی که بازم نمیتونه بیاد خواستگاری 😀😍😘
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فکر نکنم قرار باشه اضافه بشه🙈 تا پایان رمان چندتا پارت هدیه میدم. فقط یکمی تایپم جلو بیفته😁
۳ ماه پیشسمیرا
00واقعا آدم انرژی و روحیه میگیره وقتی اسم رمانتو تو دقایقی پیش میبینه،ایکاش همیش رمان بنویسی وقطع نشه
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وااااااو🙈🙈🙈🙈 انرژی که من دارم بازتاب انرژی شماست😍😍💚
۳ ماه پیشآمینا
00۵.نذر میکنیم انشاالله که خوب بشه۶.معین رو قبول داره به نظر من اگه فریال چندسال بزرگتر بود مطمئنا اینقدر سخت نمیگرفت چون معین واقعا مرد موجهی هستش🥰🥰گوگولی
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دلم واسه عطا میسوزه که قراره اینجوری دخترش رو شوهر بده🥺
۳ ماه پیش
میترا
00وای وقتی عطا گفت بگو بیان از خوشحالی جیغ زدم پسرم با ترس گفت مامان چی شده بعد کلی گریه کردم