پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


سرانجام نیروهای امداد برای بردن مجروحین از راه می‌رسند. پرستاری که همراه با آن‌ها آمده است، شرح ماجرا را از من می‌پرسد. برایش توضیح می‌دهم که شدت ضربه برای هرکسی بسته به موقعیتی که خواب بوده یا بیدار تفاوت دارد. عملا کار زیادی برای مداوا انجام نداده‌ام چون امکاناتی نداشتم.

بقیه مسافران تازه متوجه حرف‌های من می‌شوند، مردی که سعی در توهین کردن به من داشت، با شنیدن تشکری

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    خیلی ممنون مثل همیشه زیبا

    ۳ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    نوش نگاهت عزیزم

    ۲ ماه پیش
  • لیلی

    00

    خیلی کنجکاوشدم که ببینم چیشده،به قول گفتنی خدابخیرکنه...سپاس نویسنده بانو🥰😍

    ۳ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    خوشحالم که مورد پسندتون هست

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.