گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و چهل و هفتم
زمان ارسال : ۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
رشتهی افکارم با باز شدنِ ناگهانی در، از هم پاشید. مردی در آستانهی در ایستاد و با اسلحهاش مستقیم پیشانیام را نشانه رفت:
-بلند شو.
ناخوداگاه دستهایم را تسلیموار بالای سرم بردم. من در این خانه تنها نبودم که بتوانم آسودهخاطر به این مردها حمله کنم و با دندانهایم گوشت تنشان را بدرم. پلیس در این خانه حضور داشت و اگر این حملهی جنونآمیزم را میدید، بیشک دشمن بعدیام م
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.