گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و چهل
زمان ارسال : ۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
اهورا چمدانم را داخل راهرو کشاند، در ورودی را بست و یکراست به آشپزخانه رفت:
-باشه الان برات مُسکن میارم. تو دراز بکش فقط.
نمیخواستم دراز بکشم. قبل از هرچیزی میخواستم بفهمم صورتم در چه وضعیتی است؟
سمتِ آینه قدیِ گوشهی سالن رفتم و به تصویر خودم زل زدم؛ گونههایم کبود بود. چانهام سیاهِ سیاه شده بود. انگار که چندینبار به صورت پیاپی مشت خورده باشد و بدتر از آن لبهایم بو
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.