گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و بیست و چهارم
زمان ارسال : ۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
اهورا من را آهسته از سالن بیرون برد. پلههای منتهی به طبقهی بالا را بهسختی پیمودیم و او در اتاقی که متعلق به من بود را گشود.
کمکم کرد روی تخت دراز بکشم و با لحنِ آرامشبخشی گفت:
-دردی که الان میکشی وحشتانکتر از هر دردیه که تو عمرت تجربه کردی. حالا من درد زایمان رو نکشیدم ولی میگن این دردِ تغییر از درد زایمانم بدتره. من فکر میکردم نیمههای شب یا دم صبح اتفاق بیفته ولی انگا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.