پارت دویست و دوازده

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

با سپهر آشنا شدم. پسر مظلومی به نظر می‌رسید. در تمام مدتی که باهم صحبت می‌کردیم، حتی سر بالا نمی‌داد تا به صورتم بنگرد. به نظر چشم و دل پاک می‌آمد.
ولی اهورا معتقد بود از ترسش سر بالا نداده. ترسیده نگاهش را بد برداشت کنیم و خونش به مزاق‌مان خوش آید!
ولی هرچه که بود، حسِ بدی به من القا نمی‌کرد. اگر قرار بود اهورا پدرم باشد، سپهر برای من حکم برادر پیدا کرده بود. لحن گرمش یک حمایت برا

749
88,526 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید