پارت دویست و ده

زمان ارسال : ۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

لحنِ حرصی‌اش به قدری بامزه بود که شلیک خنده‌ام به هوا برخاست.
تا رسیدن به خانه به قدری اهورا دری‌وری گفت که به کل حرف‌های امیرعلی را از یاد بردم. هر دختری در شرایط من به تراپیستی مثل اهورا نیاز دارد. وگرنه افسردگی خیلی زود او را از پا می‌اندازد.
وارد خانه شدیم. در را برای اهورا که سپهر را روی کولش داشت، باز نگه داشتم و هم‌زمان نگاهم خیره‌ی در بسته‌ی واحد امیرعلی بود؛ الان او با

749
88,517 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید