گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و نود و نهم
زمان ارسال : ۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
چشم بستم، به پشتی صندلی تکیه دادم و با تمام وجودم به صدای گوشنوازِ باران گوش سپردم.
آخرین روزهایی بود که قرار بود با این هیکل و این قیافه سر کنم. دو روز دیگر من آرتمیس میشدم با چهرهای جذاب و زیبا و اندامی خیره کننده و دلربا.
بعید میدانستم هیچوقت دلم برای این چهره و اندام تنگ شود. با شنیدنِ حرفهای اطرافیانم که من را همیشه چاق و زشت و خیکی و کلی الفاظ زشک و رکیک صدا میزدند و
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.