گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و نود و ششم
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
طولی نکشید که سرلک دوباره سروقتم آمد و دستور رفتن را داد. مامان نگرانم بود و مدام میپرسید:
-واجبه تو بری؟ با این حالت استراحت کنی بهتر نیست؟
جای من سرلک قاطعانه جوابش را داد:
-نترسید؛ نیروهای ما چشم و گوششون بازه و اجازه نمیدن تار مویی از سر خانوم مطیع کم بشه. درضمن ایشون برای پیشبردِ این پرونده برای ما خیلی اهمیت دارن. پی از بابت امنیتشون خیالتون راحت باشه.
هنوز در
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.