گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و نود و دوم
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
او هم چهرهی جدیای شبیه به باربد داشت. خیلی کنجکاو بودم راجعبه باربد بدانم ولی پرسیدنم خریت محض بود. سرلک نمیگفت به تو چه ربطی دارد که سرگرد کیانی کجاست و چه میکند؟
روی تخت مرتب نشستم و او صندلیِ کنار تختم را عقب کشید و رویش نشست. این صندلی به تبعیت روزهایی که مادرم میآمد اتاق و با من درددل میکرد و همینطور جناب سرگرد برای بازجویی و گرفتن اطلاعات میآمد، همین جا مانده بود.<
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.