گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
وقتی سر بالا دادم و چشمم به چهرهی خودم در آینه خورد، برای لحظهای کپ کردم؛ رگههای سیاه رنگی کل صورتم را پوشش داده و سفیدی دو چشمم به رنگِ خون بود.
حالم به معنای واقعی کلمه بد بود. برای خودمم سوال بود که چطور داشتم خودداری میکردم وقتی آنطور تشنهی خون بودم.
شیر روشور را باز کردم و موبایلم را از جیب مانتوام درآوردم و برای اهورا نوشتم:
-حالم بده، چیکار کنم؟
به محض آن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.