گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هفتاد و ششم
زمان ارسال : ۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
اهورا به حدی شوخطبع بود و گاهاً جوری من را میخنداند که صدای قهقههام کل خانه را برمیداشت، که نمیتوانستم او را به چشم پدر ببینم. او نهایتاً برای من مثل برادرم بود. حتی تصمیم گرفته بودم به دوستانی که شناختی از خانوادهی من ندارند، اهورا را به عنوان برادرم معرفی کنم و وقتی این موضوع را با او درمیان گذاشتم، لاقید شانه بالا انداخت و گفت:
-بهتر؛ آخه کی باور میکنه من بابای دراکولای
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.