پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۱۳۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

به سمت ساختمان چرخیدم و تقریباً ساختمان را دور زدم.
سالها پیش به همراه احسان اینجا آمدیم تا رضایت متین را به عنوان تنها عموی من برای عقد بگیریم و اکنون من به عنوان همسرش به اینجا آمده‌ام تا رضایت دهد و برگردد!
آهی کشیدم و به این فکر کردم که سرنوشت با آدم چه بازی‌ها که نمی‌کند.
از کنار کاه و یونجه‌هایی که بلوک بلوک روی هم سوار کرده بودند، گذشتم و وارد اصطبل شدم.
- آقا به مشک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.