مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و نهم :
به طرف فریال چرخید و بالاخره نگاهش کرد. برای چند لحظهی طولانی... و دوست داشت بیشتر طولش بدهد. فریال قدم برداشت تا از او گذر کند و قفل در را باز کند.
- واسه چی قفل کردی؟
سر راهش به معین که رسید بازویش توی دست او کشیده شد.
- از این یارو خوشم نمیاد. دوست ندارم دور و ورت ببینمش!
لحن طلبکارانهاش به فریال بر خورد. بازویش را از دست او جدا کرد و تیز نگاهش کرد.
- مگه نظر تو مهمه؟ ما ج
مطالعهی این پارت حدودا ۱۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چجور حرکتی؟🙈
۷ روز پیشRoghayyeh
00باید بره پیش فرهاد دوره ببینه😂اون استاده
۷ روز پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
🤣🤣🤣
۶ روز پیشمینو
20تابحال آنقدر از آشتی.دو معشوق خوشحال نشده بودم صادقانه لبخند به لبم اورد
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وای با وجود این همه تفاوت خیلی قشنگن🤩
۳ هفته پیشمینو
10تابحال آنقدر از آشتی.دو معشوق خوشحال نشده بودم صادقانه لبخند به لبم اورد
۴ هفته پیشعاطفه
00اهاحالاشد
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚💚
۳ ماه پیشمیترا
10وای دست راست آقا عطا من چقدر از مرتضی بدم میاد😡😡😡
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وای دلت میاد؟😅مرتضی محبوب خیلی ها بود
۵ ماه پیشمنیر
00آخیش، آشتی کردن😘
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آرههههه😍😍
۷ ماه پیشایلما
001اره حق داره معین 🥲۲ خواست چیزی گفته باشه😂۳امیدوارم🥹۴سخت بهم رسیدن و..☹️۵اینکه فرهاد سرخود ازدواج کرد ولی این دوتانمیتونن🥲۶فرهادو گلشن
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
برگ برندهی فرهاد این بود که اولا تک پسر بود و خیالش راحت دوم اینکه به خاطر پسر بودن نیازی به اجازهی پدر برای عقد نداشت.... فریال این شرایط رو نداره🥺
۷ ماه پیشایلما
00داداش خوب داشتم برای همچنین روزای خوبه مثل رضاومحمد😁😂ببین چه پیشرفتی کرده ازاین به بعد بایدکلاس فوق العاده م براش بزارن😂😂😂
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عزیزم استعداد داشته که پیشرفت کرده😂
۷ ماه پیشنفس
00بلاخره آشتی کردن😊
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
هی ناز بیخود میکردن این مدت وقت ما رو هم گرفتن😂
۷ ماه پیشfafa
00سلام آزاده جون...واقعا از ته دل میگم خودت فوق العاده ای که نوشته هات انقد عالی هستن....
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم💚 وای مرسی شگفت زده شدم واقعا😍😍 و احساساتی...🙈💚
۷ ماه پیشمهلا
00💜🥰🤩😍
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😍💚
۷ ماه پیشرویا (فن معین)
04۱ آره ۲ بحث ثبات نیست که اگه بود معین باید یه لحظه عاشق بود یه لحظه نه و همش لجبازیه ۳ هر دو ۴ نمیدونم ۵ گلشن چندشه فریال ن و معین خیلی بهتر از فرهاده 😌 ۶ اینم گفتن نداره😎 (یه درصد من با گ آروم بشم)
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اینجا یکی داره میگه معین از فرهاد بهتره..... بر طبل شادانه بکوب....😂
۷ ماه پیشرویا (فن معین)
00ولی فکر کنم کامنتم با سیل دیس لایک ها مواجه بشه 😂
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خدا پشت و پناهت عزیزم😂
۷ ماه پیشمرضیه
10خدارو شکر ب هم رسیدن بلاخره😍😍
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
این مرحله آسونی بود. فعلا غول مرحله آخر که عطا باشه مونده😅
۷ ماه پیششاپرک
10بالاخره بهم برگشتن.هورااااا🥳🥳🥳🥳
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به😍💚
۷ ماه پیشPrya
00ینیییی اصن اووووف آقای امینیییی❤گَلبی شما..جدا خوشحالم که بهَم برگشتن و عمیقا این لحظه رو درک میکنم که گاهی بدون هیچ دلیلی وسط دعواو ناراحتی انگار یه حسی هست و میاد اون لحظه که همه چیو میشوره میبره🫂❤
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😍😍😍دعوا و قهرشون یه جورایی مثل لجبازی بود و منم خوشحالم به همدیگه برگشتن🥲کنار همدیگه خیلی قشنگ و آروم هستن💚 شما عجیبه آخر کامنتت نگفتی ولی فرهاد....😂
۷ ماه پیش
Roghayyeh
00این بچه خیلی مثبته برادر من یه حرکتی بزن دیگه