پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

فصل نهم


هنوز حرف الینا تمام نشده بود که دیوار کنارشان لرزید و صدایی شبیه فرو ریختن چیزی در فضا پخش شد.

همگی شوکه به سمت دیوار نگریستند و با دهان باز به چیزی که در حال وقوع بود خیره شدند.

بخشی از دیوار نزدیکشان شبیه یک در شد و همزمان با گشوده شدنش گرد و خاک مهیبی در همه جا بلند شد.

بعد از چند ثانیه گرد و خاک خوابید و سایه ی مردی میان چهاچوب در ظاهر شد.
<

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fatemeh

    00

    خوب شد که برهام زنده شد کلی غصه خوردم 🥺😂

    ۴ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    ای جووونم😁😘

    ۴ ماه پیش
  • نیلوفر آبی

    00

    از زنده شدن برهام کلی خوشحال شدم خب گردنبند الینا به درد خورد سر وقتش امیدوارم اون مرد دوست باشه خیلی ممنون از خانم نویسنده عالی بود خسته نباشید

    ۴ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    مرسی که هر سری من و با کامنتت خوشحال میکنی😍 الینا همش غر میزد که گردنبند من بدرد نخوره اما بلاخره تونست ازش استفاده کنه😁

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.