حزین به قلم طیبه حیدرزاده
پارت صد و نهم
زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
چند اسکناس را روی میز سفید با شمع های سرخ می گذارم. گلدان کوچک را بغل می زنم سایه بلند مردی را می بینم. پیراهن بلند یقه بسته ای تنش است با همان نگاه طلبکار کودکیش بازهم نچسب است.
با لحنی محکم سلامی گفته و صندلی را از پشت میز بیرون کشید و می نشیند.
-بشین ماهی...چند کلمه حرف حساب باهات دارم.
به ته ریش سیاه روی صورت و تسبیح مچاله شده درون دستش خیره می شوم. او شبیه