مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و هفتم :
کارگران تمام وسایل را با دقت تمام توی چندین کارتن میگذاشتند. فریال پشت پنجرهی اتاقش و به دور از هیاهوی جمعآوری وسایل؛ دست به سینه ایستاده بود. از وقتی معین از زندگیاش رفته بود، توی جای جای این اتاق قامت او را میدید... به خصوص آن مبل دو نفرهای که در سمت راست میزش بود و معین هر زمان میآمد روی آن مینشست و به خصوص این پنجره! حتی در نظر داشت دکوراسیون را هم تغییر بدهد و آن مبل دو نفر
مطالعهی این پارت حدودا ۱۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Roghayyeh
00بدون مصطفی به ماهم خوش میگذره 😂
۱ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا😆
۱ هفته پیشحنانه
00رضا خبر نداره فرایند مخ زنی توسط ستاره سه ماهه که شروع شده و اونی که مخش زده شده رضاست نه ستاره🤣😂
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره بنده خدا فکر میکنه خودش مخ زنی کرده🤣
۱ ماه پیشهدی
00عالی❤️
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😘💚💚💚
۳ ماه پیشنیلوفرسامانی
00محمد و رضا چه خوبن👌🏻😍
۶ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی😍
۶ ماه پیشپرنیا
00ستاره دل رضامونو برد و مخشو زد ،قدرشو امیدوارم بدونه،پسر ب این خوشمزگی کم پیدا میشه من عااااشق این رضام بخدا ،حامی ک میگن یعنی این دوتا داداش❤️❤️❤️
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا رضا و محمد برای معین داداش های خوبی هستن... حالا رضا نقشش از محمد پررنگ تر بوده توی رمان. منم امیدوارم با ستاره همیشه خوشحال باشن🥰
۷ ماه پیشاموزگار
00ای بابا آزاده جان تو روخدا زودتر تمومش کن انتظار سخته
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اتفاقا چیز خاصی هم به پایان رمان نمونده🙈
۷ ماه پیشمنیر
00آفرین به این دو برادر👌
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم آفرین بهشون🥰👌🏻
۷ ماه پیشالناز
00مثل همیشه زیبا
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربون شما😍💚
۷ ماه پیشنفس
00واییییی ینی چی اخه ک جدا شدن😩ت رو خدا نزار اینا جدا شن
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
من تمام تلاش خودم رو کردم دیگه به دعاهای شما بستگی داره😅
۷ ماه پیشمریم گلی
00خدا از این داداش ها به همه بده ،مهربون و دلسوز ممکنه سماجت برادرها تأثیری داشته باشه ومعین یه حرکتی بزنه ،ممنونم نویسنده جان
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیزم😍مصطفی هر چند برای معین برادر نیست؛ اما معین محمد و رضا رو داره که بهش احترام میذارن و دوسش دارن😍
۷ ماه پیشZarnaz
002️⃣بزاز بچو دلش خوش باشه که یه نفر دوستش داره😁😛دیدی گفتم رضا ستاره رو دوست داره💃3️⃣ 1-وایییی آره دقیقا گل فرمایش کرد رضا 😍2-خداکنه ❤️💋3-اره 😍😁چون واقعا حیفن و باید برسن بهم🙈❤️
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم واقعا دوست دارم به همدیگه برسن. کنار هم خیلی خیلی قشنگن🥲
۷ ماه پیشZarnaz
00عالی بود مرسی 😍بی صبرانه منتظر رمان خفن جدیدتم 😍 1- نمیدونستم مهمیز چیه بعد رفتم دیدم داخل گوگل دیدیم ولی حسی بهم دست نداد🙈به به قراره یه اثر بکش بکش ببینمذازت😎👻2-حتماً میخونم ❤️💋
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اسمش یک استعاره برای داستان رمانه😍 وقتی قرار داده شد توی اطلاعیهاش میگم که دلیل این انتخاب چیه😍البته ترجیح میدم یه چند پارت بخونید شاید خودتون حدس زدید😍😍😍بهم میچسبه
۷ ماه پیشایلما
00چقدر این سه تا برادر دوسداشتنی هستن🥲😂رضا و ستاره م ازاون دوتازرنگترن😜
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی خوبن کنار هم😍
۷ ماه پیشآمینا
00خیلی پارت خوبی بود با سه تا برادر حال داد.۱.آره واقعا۲.آره داشت کوتاه میومد به نظرم چقدر خوبه که این دوتا اینقدر هوای معین رو دارن میدونن که داداششون عاشقه۳.مذهبی ها خیلی هم خوب آموزش میدن ماشالا😅😅
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
رابطهی این سه تا برادر واقعا خوبه😍 با همدیگه مهربونن و سعی میکنن دلیل حال خوب همدیگه باشن🥲 ای کاش مصطفی تافتهی جدا بافته نبود☹️
۷ ماه پیش
فاطمه ❤️
00من میگم رضا خیلی پایه ست پسرم میخواد نقش فریال رو هم ایفا کنه😁💜💜💜