پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۳۵ روز پیش

تامپر لعنتی فرستاد و با عصبانیت فانوس را به بدنه‌ی سخت آبگرمکن کوباند. برای چند لحظه در جایش ایستاد و سرش را به دیوار تکیه داد. نفس‌نفس زد و آب دهانش را قورت داد. در آن تلاشی که برای گذر از راه باریک انجام داده بود، حسابی خیس از عرق شده بود. حال این ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید