رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۱۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
جلوی در بیمارستان کوروش با عجله از ماشین پیاده میشود.خیال اما مانده چه کند زیرا این جا بیمارستانیست که شروین در آن کار میکند.نمی داند شروین با دیدن آنها چه واکنشی نشان می دهد در هر صورت وقت تعلل نیست زیرا وضع مهرآیین اصلا خوب نیست.دوباره که کوروش بر می گردد.از شیشهی باز ماشین رو به خیال می گوید:الان مییان می برنش.من دیگه رفتم پی کار خودم.
خیال سراسیمه از ماشین پیاده می شود.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سمیه هرمزی | نویسنده رمان
نوش نگاهتون
۴ ماه پیشمریم گلی
20واقعا شروین با اون مادرش دست شیطون رو از پشت بسته ،چقدر دلم برای مهرآیین می سوزه ،ممنونم نویسنده جان
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
هوم چون مهرآیین هم سکوت کرده بود اینها خب بیشتر گستاخ شدن
۴ ماه پیش....
10اخیش اومد🤭🤭🤭
۴ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
🥰
۴ ماه پیشسحر
۳۴ ساله 10آخ جون فکر کنم بالاخره مهر ائزین و از چنگ اون روانی عوضی نجات بدن اخ چقدر دلم میخواد شروینو خفه کنم کاش تو داستان همش کتک بخوره😁
۴ ماه پیش
Aa
11عالی بود مرسی🌸🌼🌸