پارت صد و سیزده

زمان ارسال : ۲۶ روز پیش






آنقدر به در اتاق و سایه‌ی عقربه‌های توی ساعتِ گردش، نگاه کرد که سرگیجه گرفت. از هوای نفس انوشه و صدایش هم بدش می‌آمد. دوست نداشت آنقدر ور بزند. هیچ‌وقت به او اطمینان نداشت. از بعد رفتار علی‌رضا و دروغی که انوشه بهش گفت تا سر قرار با او برسد، بیشتر ازش کناره گرفت. حالا هم از بد روزگار کنارش چسبید بلکه با کمک آشنای او بتواند از شر مشکلی که گریبانش را گرفته، رها شود‌.<

92
23,454 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
123 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید