پارت صد و یازده

زمان ارسال : ۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه





-چرا به این چیزی نمی‌گید که با کلک زندگی‌مو ریخته بهم.
معصومه برگشت و چشم‌هایش را برای شیدانه دُرُشت کرد تا ساکتش کند. شیدانه با صورتی اخم‌گرفته به مبل چسبید و از بالای چشم به امیرطاها نگاه کرد. مقابلش نشسته بود و داشت می‌پاییدش. از حالت چهره‌اش چیزی نخواند که بهش حمله‌ور شود‌. مظلومانه و معصومانه داشت نگاهش می‌کرد. "مُرده‌شورتو ببرن"ی بهش گفت و سرش را چرخاند‌.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.