زندگی را نمی بازم به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نهم
زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
مهوا مردد و درمانده نگاهش کرد. چارهای نداشت. وقت آن رسیده بود تا بعضی از حقایق را برای او آشکار کند. با من و من گفت: پس تو هم نپرس که با پدرت چطور آشنا شدم؟ نپرس رابطهمون چی بوده؟ اصلاً به قول خودت مهم نیست. فقط همینقدر بگم الیاس تو بد دردسری افتا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00ارش چقدرحرص مهوارودرمیاره جفتک میندازی یامن توروادم میکنم خیلی خوب بودنگارجون