پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۲۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

یک هفته در ترکیه بودم و بعد از کلی گشت و گذار و خوشگذرانی در کنار حامد و ولخرجی‌‌هایش که تمامی نداشتند و انداختن انواع و اقسام عکس‌‌های سلفی و تماشای مکان‌‌های دیدنی شهر زیبای استانبول از کاظم خان و همسرش خداحافظی کردیم و روانه‌‌ی فرودگاه شدیم. قبل از پرواز به خاله سیما اطلاع داده بودم هواپیما چه زمانی در فرودگاه می‌‌نشیند و قرار شده بود با دایی مسعود دنبالمان بیایند.
کمی بعد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی راضیه جونم 😍💋هوووو دوتا عروسی در پیش داریم💃💃😍😍

    ۶ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😍♥️

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.