مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۱۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
رفتنش را تماشا کردم. وقتی از نردبان بالا میرفت شکلاتش در دستانم بود و دلم قرص که دیگر کوچکترین اثری از دلخوری پیش آمده در رفتارش نیست.
تمام وقتم را با ترجمه کتاب میگذراندم.حتی وقتی با سمآء برای باز کردن گچ دستم به بیمارستان رفتیم تم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00ممنون💞⚘