مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 16 دقیقه
سالن زیبایی پر از هرج و مرج بود و موزیک در حال پخش دیگر داشت از حوصله خارج میشد! بوی رنگ مو و مواد ناخنکاری توی فضا پیچیده بود و برخی از دخترها برای اینکه صدای خود را از پس موسیقی در حال پخش به گوش بکدیگر برسانند، بلند بلند درمورد مسائل خانوادگی و اقوام صحبت میکردند. گاهی تعجب میکردند و گاهی هم میخندیدند.
سحر مقابل گلشن و پشت میز چوبی نشسته و دست چپش را به او سپرده بود. گلشن سوهان
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرسی عزیزم🥰چون خودم عقیده دارم اگه به یک موضوع از دیدگاه آدمهای متفاوت نگاه کنی میبینی که معمولا حق مختص یه نفر نیست و هرکسی شرایط خاص خودش رو داره💚
۳ ماه پیشایلما
00انگار وقتی این دوتا ازهم دورن فریال و معین توی روحیه ی منم تاثیر گذاشته🥺عطام همچنان دربیخیالی بسر میبره☹️یعنی سحرمادرشوهر بازیش گل نمیکرد تعجب بود😂😂
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا کنار همدیگه انقدر قشنگن که وقتی دور میشن منم غصهام میگیره🥺
۴ ماه پیشهانا
001نمیگفتم2مگه میشه خوب باشه عادی3خیلی درد آوره کاش بلاک نمیکرد4تا جای ک خسته کننده نباشه خوبه 5فریال میره فکر کنم ب هم نرسن خدا کنه حدسم اشتباه باشه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وقتی آدم از طرف عشقش بلاک میشه خیلی درد آوره واقعا🥲
۴ ماه پیشمنیر
10خیلی ناراحت کنندست، ای کاش دوباره به هم برگردن.
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا ای کاش....💔
۴ ماه پیشنسترن
00۱صدالبته،۲بله۳ نمیدونم ۴ ن خسته نمیشم۵ دوس دارم که برگردن به هم ۶ خداکنه که بشه از ترمه خوشم نمیومد سحر هم بهش اضافه شد
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اوووه سحر تازه به لیستت اضافه شده؟ چقدر خوب دووم اورده😂😂
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003️⃣ 2-نه چون همه مادرشوهرها با عروسیشون مشکل دارن هرچی من دیدم همین بود مگر اینکه مادرشوهر خیلی گل باشه که هیچ مشکلی نداشت باشن😍مثلا من میگم مامان معین جزوه مادرشوهرهای گل ولی سحر اصلا🙈👻😈
۴ ماه پیشترانه
10فکرم درگیر شد ببینم اون زنه توی سالن چی گفت که گلشن میگفت برگات میریزه😐
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
گفت پسر سوسن جلوی سوسن....
۴ ماه پیشاسرا
00سحرگلشن رابطه خوب یابدندارن یه چی عادی چون گلشن ورژن قدیم سحرخیلی ازآدمهاورژن خودشون دوست ندارن
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اینو کااااامل حق گفتی👌🏻
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مامان معین واقعا یه مادرشوهر مظلومه🥲💔 ولی سحر.... وای وای😑 با پنبه سر میبره. خیلی ملوس و خوشگل تیکه میپرونه😐
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 012️⃣ من فلش بک دوست دارم مخصوصا داخل این دوپارت دوست داشتم ببینم چطوری از هم جدا شدند ولی درکل دوست دارم فلش بک🙈3️⃣ 1-نه اصلا کار درستی کرد بعضی وقتا نباید همه چی رو بگی مثل الان🙃
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
حالا من از فلش بک خوشم نمیاد🙈به خصوص اونایی که بر میگردن به سالها پیش🤨
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 001️⃣ مثلا اخلاق بحث آخری به قول معین اولش شک شد بعدش میرفتن باهم با عطا حرف میزدن یا اون شب که قمرالملوک با فریال حرف زد آنقدر بعدش رو مخش راه می رفت که ببینتش حداقل حرف قمرالملوک برای عطا برو داره😉❤
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم میتونستن برن دوتایی صحبت کنن اما فریال معین رو نابود کرد🥲از دهنشم پرید ولی خب به هر حال آب ریخته شده که جمع نمیشه💔
۴ ماه پیشآمینا
00من فکر میکردم گلشن به سحر میگه مامان تعجب کردم گفت سحرجون.خوبه مادرشوهر کار عروس رو قبول داره رفته پیشش ناخن درست کنه😅
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه عزیزم سحر بهش بر میخوره کسی غیر بچههاش بهش بگه مامان😂 واقعا جای تعجب داره که کارشو قبول داره😂👌🏻البته خب اینا همه فرصته که تنها گیرش بیاره روی مخش کار کنه، ناخن بهونهاس🤔
۴ ماه پیشمرضیه
10والا رابطه سحر و گلشن که هیچ وفت خوب نبوده و فقط با سیاست و تحمل میگذره .درمورد زوجم که قاعدتا باید فریال قدم پیش بذاره چون به نوعی فریال مقصر جدایی فعلی بوده
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا رابطهشون فقط در ظاهر اوکیه وگرنه که سحر هر از گاهی یه زهری میریزه جوابشم میگیره🙈امیدوارم فریال پیش قدم بشه و اما واکنش معین چی میتونه باشه...🤔
۴ ماه پیشپرنیا
00من ازحسوحال معین وفریال دقیقا اون چیزی روک میگیو حس میکنم وچقددلم میسوزه براشون 😢 زوجمون حتمابهم میرسن وپارت بعدی فریال میره برای عذرخواهی ولی معین شایدخودشو کنترل کنه ولی نه دلتنگه گوگولیمون❤️ 🔥
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خوشحالم که احساساتشون رو حس میکنی🥺💚 شایدم از بابت یک مسائلی معین خودش رو کنترل نکنه...🤔
۴ ماه پیشپرنیا
10وای سحر چقد رو مخ و مضخرفه خب داره میگه شوهرم نمیخاد فرهاد دیگه از نظر مالی تامین شده این همه حرص برای چیه واقعا من نمیدونم،و بنظر من گلشن بهترین کارو درحق خودش کرد ک باهاش صادق نبود👌
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا حریص و رو مخه این سحر☹️ خجالت هم نمیکشه....
۴ ماه پیشآمینا
00۴.نه جزئی از رمان وداستانِ چرا خسته بشیم خیلی دوست دارم۵.شایدیجایی که همیشه باهم میرفتن اتفاقی همدیگه رو ببینن و فریال میره منت کشی۶.عاشقانه هست ولی یه حرمتی این وسط شکسته شده مثل قبل نمیشه رابطه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم شکسته شده😩💔 امیدوارم منت کشیش جواب بده😐
۴ ماه پیشآمینا
10خوشم اومد گلشن خوب جواب سحر رو داد فکر کرده گلی بی زبونه مثل فریال میشینه نگاشون میکنه.۱.نه نمیگفتم همینجوری داره استرس میده مونده بفهمه مشکل کوچولویی هم هستند.۲.تاحالا فکر نکرده بودم بهش۳.یهترین جواب
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
تازه با عطا و فریال رو دروایسی داره وگرنه انقدرم با آرامش جواب نمیداد😂😂
۴ ماه پیشم
00۱،بله نباید جزئیات زندگیشو بگه حتی به مادرشوهر۲،تاوقتی سحرفکرکنه گوش بفرمانه خوبه۳،حق داره ۴،هم خوبن (نتیجه اتفاقاتوزودتر میبینی)هم بد (توفکر میری چرا اینطوری شد)۵،دیگه با فریاله، خودش باعث جدایی شده
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اونم مادرشوهری مثل سحر که این همه افاده داره😑 ببینم آیا فریال قدمی بر میداره🤔
۴ ماه پیش
Zahra
۲۵ ساله 00خیلی این دوراهی های رمان رودوست دارم اینکه هم به فریال حق میدم نخوادبین پدرش ومعین یکی رو انتخاب کنه هم به معین که انتظار داره فریال یک حرکتی بزنه