پارت ششم :

پیرزن خودش هم حرف‌های خودش را قبول نداشت ولی نمی‌خواست ستاره‌ی روح نبات هم چون خودش به تدریج رو به خاموشی رود. باید قانع‌اش می‌کرد که سرنوشتش را بپذیرد. با صدای گرفته و دلتنگ نبات به خودش آمد:

- بی‌بی! چرا صدرا می‌تواند رهسپار گندی‌شاپور شود و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.