لعل بخارا به قلم فاطمه علی آبادی
پارت پنجم :
***
تقلا میکرد و سعی در آزادسازی تن نحیفش از میان دستان استخوانی محمد داشت:
- شما را به خدا رهایم کنید.
پیرمرد ولی خیال کوتاه آمدن نداشت و تا به چشم تنبیه دخترک گستاخ را نمیدید، امکان نداشت رهایش کند. نبات یک چشمش به نور بیرون ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00ممنون از نویسنده عزیز