حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۱۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
پای شیر آب خم شد و شلینگ آب را نزدیک دهان برد. کمی آب نوشید و نگاهش به ورود ماشین حامی به باغ و پارک شدنش باریک شد. سر شیر را کمی چرخاند. فشار آب زیاد شد و خبیثانه لبخند زد. انگشت شستش را لب شلینگ گرفت؛ با فشار آب روی گل ها پاشید و گلبرگ های با طراوت و
برگ های سبزشان را به رقص وا داشت. لحن خوش و سرزنده حامی نگاه به ظاهر بی خیالش را بالا کشید: پری کوچک جنگلی چه طوره؟ رسیدن به خیر فرفری. چه عجب
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.