پارت صد و دوم

زمان ارسال : ۱۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه



اگر کمک سمیر را نخواهم یا به زندان می افتم یا نصف شبی او مرا درخواب خفه خواهد کرد.

وقتی نورآفتاب زیرابرهای سیاه محو و کم رنگ می شود. با تنبلی از تپه پایین می روم. شال نازک را محکمتر به دور گردنم می پیچم.

ردیف درختان پشت سرهم قطارشده را پشت سر می گذارم .

اولین قطرات باران روی کف دستهایم می افتد.

با تردید جلوی خانه به انتظار می ایستم. وقتی باران چون تاز

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.