ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
باصدایی بسیار وحشتناک از خواب میپرم؛ هنوز موقعیتی که در آن قرار دارم را متوجه نشدم که سرم محکم به صندلی جلو برخورد میکند، شتاب برخورد به اندازهای زیاد است که خون از پیشانی جاری میشود. چشمهایم تار میبینند، به سختی میتوانم زانوی پای راستم را تکان دهم؛ گوشهایم انگار چیزی نمیشنوند.
خون روی پیشانی به چشمانم میرسد، با گوشه مقنعه خون را پاک میکنم. کمی از درد زانو کا
دانه
۱۶ ساله 00عالی مثل همیشه...