پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۹۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

باصدایی بسیار وحشتناک از خواب می‌پرم؛ هنوز موقعیتی که در آن قرار دارم را متوجه نشدم که سرم محکم به صندلی جلو برخورد می‌کند، شتاب برخورد به اندازه‌ای زیاد است که خون از پیشانی جاری می‌شود. چشم‌هایم تار می‌بینند، به سختی می‌توانم زانوی پای راستم را تکان دهم؛ گوش‌هایم انگار چیزی نمی‌شنوند.

خون روی پیشانی به چشمانم می‌رسد، با گوشه مقنعه خون را پاک می‌کنم. کمی از درد زانو کا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانه

    ۱۶ ساله 00

    عالی مثل همیشه...

    ۳ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهی شما

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.