پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۳۶ روز پیش


لبخند محوی با این حرف من روی لب‌های بچه‌ها می‌نشیند، هنوز گل لبخند باز نشده است که مردی با داد می‌گوید:

- مگه بچه بازیه، مثلا دکتری! اما اونقدر شعور نداری که بفهمی الان وقت بازی نیست.

مرد صدایش را بالاتر می‌برد:

- آهای ملت! این زنیکه...

معلوم است که مرد می‌خواهد خودش را با قدرت نشان دهد و جو را بهم بزند؛ به او مهلت ادامه نمی‌دهم:

- بس کن آقای م

175
29,569 تعداد بازدید
98 تعداد نظر
48 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید