ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت سی و یکم :
اکثر مسافرهایی که در اتوبوس سوار شدند، همراه با خانواده خود هستند؛ در بین آنها بچه و افراد مسن هم دیده میشود. تنها چهار نفر با لباس سربازی، من و خانم مسن که کنار دست من نشسته است؛ بدون خانواده هستیم.
حسن مشغول پاککردن شیشه ماشین میشود، همزمان که با راننده در حال مشغول حرف زدن است، بلند بلند میخندد.
راننده با دست روی سر حسن میکوبد، حسن تعادلش را از دست میده
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دانه
۱۶ ساله 00عالی مثل همیشه...