ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
اکثر مسافرهایی که در اتوبوس سوار شدند، همراه با خانواده خود هستند؛ در بین آنها بچه و افراد مسن هم دیده میشود. تنها چهار نفر با لباس سربازی، من و خانم مسن که کنار دست من نشسته است؛ بدون خانواده هستیم.
حسن مشغول پاککردن شیشه ماشین میشود، همزمان که با راننده در حال مشغول حرف زدن است، بلند بلند میخندد.
راننده با دست روی سر حسن میکوبد، حسن تعادلش را از دست میده
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دانه
۱۶ ساله 00عالی مثل همیشه...